Array ( [type] => 8192 [message] => mysql_connect(): The mysql extension is deprecated and will be removed in the future: use mysqli or PDO instead [file] => /home/blogir/public_html/blog/tag.php [line] => 43 )  فيلم فيلم

فیلم ایران

نقد فيلم متري شيش و نيم

فيلم «متري شيش و نيم» دومين ساخته سعيد روستايي، با بازي پيمان معادي و نويد محمدزاده اين روز‌ها در حال اكران است. در اين مطلب نگاهي به اين فيلم داشته‌ايم. همراه زومجي باشيد.

پس از موفقيت فيلم ابد و يك روز، چه در جشنواره فجر و چه در فروش گيشه، نام سعيد روستايي به‌عنوان يك كارگردان فيلم اولي كه توانست در ژانري غير از كمدي، فيلمي بسازد كه بتواند با عموم مردم ارتباط برقرار كند، بر سر زبان‌ها افتاد. آن هم در برهه‌اي كه فيلم‌هاي كمدي حرف اول را در فروش گيشه مي‌زدند. با پشتوانه موفقيت فيلم ابد و يك روز، اين روز‌ها هر مخاطبي كنجكاو است كه به تماشاي ساخته جديد او نيز بنشيند. اما خب شايد سؤال برايمان ايجاد شود كه چرا فيلم‌هاي او اينقدر مورد استقبال قرار گرفته‌اند؟

در اين مطلب سعي داريم با نگاه به هر دو فيلم روستايي، به بررسي عواملي كه منجر به موفقيت او در جذب مخاطب شده است بپردازيم و همچنين با تمركز بر فيلمنامه دو اثر، به درك خوبي از تمهيداتي كه روستايي براي پيشبرد قصه، چه موفق و چه ناموفق، به كار مي‌گيرد برسيم. به آن دسته از مخاطباني كه فيلم را نديده‌اند حتما توصيه مي‌شود به تماشاي آن بنشينند چرا كه فارغ از ايراداتش، فيلميست كه تكان دهنده شروع مي‌شود و تقريبا به مدت دو سوم از زمانش شما را درگير قصه خود مي‌كند اما متاسفانه در يك سوم پاياني، مسيري كاملا شعاري و پند دهنده را پيش مي‌گيرد كه كاملا مي‌تواند توي ذوق مخاطب بزند. همچنين در مجموع مي‌توان اين فيلم را از ابد و يك روز نيز بهتر ارزيابي كرد و مسيري صعودي را براي روستايي در نظر گرفت. براي ادامه دادن مطلب بهتر است كه هر دو فيلم روستايي را تماشا كرده باشيد.دانلود فيلم متري شيش و نيم را پيش نهاد ميكينم

ادامه مطلب براي كسانيست كه فيلم «متري شيش و نيم» و «ابد و يك روز» را تماشا كرده باشند

 

روستايي تلاش بسياري كرده است كه شخصيت پليس را خاكستري جلوه دهد و بايد گفت تا حد خوبي هم موفق بوده است
ناصر خاكزاد دنباله همان محسن ابد و يك روز است كه حال براي انتقام از تمام كمبود‌هاي زندگي‌اش آنقدر در توليد و فروش شيشه پيش رفته كه به راس هرم رسيده است. روستايي يكي از رويكرد‌هايش به تصوير كشيدن زندگي خانواده‌‌ها و آدم‌هاييست كه كمتر مخاطبي شايد از نزديك روند زندگي آن‌ها را ديده باشد. اين مسئله به خودي خود براي مخاطب تكان دهنده و تازه است و شايد بيراه نباشد كه بگوييم يكي از عوامل جذابيت فيلم‌هاي او همين است. در ابد و يك روز زندگي يك خرده‌فروش را به تصوير كشيده بود و حال در متري شيش و نيم دنباله اين سلسله را مي‌گيرد و حلقه را تنگ‌تر مي‌كند تا به نمايش زندگي يك عمده فروش برسد. حال از سوي ديگر روستايي در اين فيلم، پليس را هم به‌عنوان ارگاني كه قرار است اين سلسله را كنترل كند وارد فضاي فيلمش كرده است. پليسي كه سرپرستي آن را صمد (با بازي پيمان معادي) شخصيتي داراي چارچوب و تعهد كاري و همچنين خشن به عهده دارد. روستايي تلاش بسياري كرده است كه شخصيت پليس را خاكستري جلوه دهد و بايد گفت تا حد خوبي هم موفق بوده است. اما يكي از كمبود‌هايي كه ممكن است به چشم بيايد اين است كه جز در روابط كاري‌ اين پليس، جزييات بيشتري از روابطش با خانواده، با وجود اينكه مدام به آن در طول فيلم اشاره مي‌شود، نشان نمي‌دهد كه مي‌توانست به درك بيشتر ابعاد اين شخصيت كمك كند.

درواقع اگر نگاهي به كاراكتر‌هاي دو فيلم روستايي بياندازيم، او همواره تلاش داشته است كه شخصيت‌هايي خاكستري خلق كند اما بايد گفت كه در اين فيلم به نسبت موفق‌تر از ابد و يك روز عمل كرده است. در فيلم ابد و يك روز، مرتضي به‌عنوان برادر بزرگ خانواده، ويژگي‌هاي شخصيتي‌اش غالبا منفي است و اگر هم تلاشي مثلا براي گير نيفتادن برادرش مي‌كند، در ديالوگي كه خودش مي‌گويد بيشتر براي به دردسر نيفتادن خودش است. همچنين در انتهاي فيلم نيز تمام اقدام‌هايش از نيت‌هايي غير انساني سرچشمه مي‌گيرند. او خواهرش سميه را نه براي سر و سامان دادن بلكه براي پول به افغاني‌ها وا گذار مي‌كند و همچنين برادرش محسن را مخفيانه به كمپ لو مي‌دهد تا مانع تصميماتي كه گرفته است نشود. اين عوامل دركنار هم منجر مي‌شود كه او را سياه ببينيم تا خاكستري. از طرف ديگر شخصيت سميه در موضع گيري‌هايش بسيار بلاتكليف نشان مي‌دهد. دقيقا مشخص نيست او از زندگي چه مي‌خواهد و براي تن دادن به ازدواج چه موضعي مي‌گيرد. اين بلاتكليفي سميه را در صحنه پاياني فيلم به‌طور بارزي شاهد هستيم. او درحالي‌كه انتخابش را كرده است و با خانواده افغاني همراه مي‌شود، به طرزي نمايشي و اتفاقي برادر كوچكترش يعني نويد را در خيابان مي‌بيند و از تصميم خود منصرف مي‌شود. چنين تغيير موضعي آن هم اينقدر سريع منجر مي‌شود كه با يك شخصيت بالغ و صاحب اراده رو‌به‌رو نباشيم. شايد كاراكتر جالب و خاكستري در آن فيلم مادر محسن (با بازي شيرين يزدانبخش) باشد كه با مادر‌هاي معصوم و مهربان كليشه‌اي كه قبلا در بسياري از فيلم‌ها ديده بوديم متفاوت است. او براي محسن مقداري شيشه قايم كرده است كه بي پول نماند! شخصيت محسن نيز برخلاف اعتيادي كه دارد نشان مي‌دهد كه كاملا روي خانواده‌اش حساس است و در تقابل با برادرش مرتضي، براي مخاطب دوست داشتني‌تر مي‌شود اما شخصيتش ابعاد زيادي ندارد.

 

به‌نوعي بارز‌ترين توانايي سعيد روستايي، شناخت خوب او از طراحي روند صحنه‌ها در نگارش فيلمنامه است
در فيلم متري شيش و نيم همان‌طور كه اشاره شد، روستايي سعي كرده است كه دو شخصيت اصلي‌اش را خاكستري و همچنين باهوش طراحي كند و تقريبا هم در پرداخت پليس موفق بوده است. به‌گونه‌اي كه پليسي را به ما نشان مي‌دهد كه شبيه پليس‌هايي كه درسينماي ايران ديده‌ايم از همان ابتدا پاك و منزه و يك بعدي نيست. درواقع تلاش او براي خلق شخصيت‌هاي خاكستري از ديگر عوامل موفقيت فيلمش است. اما بايد گفت كه در پرداخت شخصيت ناصر خاكزاد دچار ايراداتي مي‌شود. فيلمساز اگرچه ناصر را يك خلافكار سنگين در تجارت شيشه معرفي مي‌كند اما در پايان سعي دارد با نشان دادن انگيز‌ه‌هاي او از اين امر، ناصر را هم خاكستري جلوه دهد. مشكلي كه در اينجا پيش مي‌آيد اين است كه اولا اين كار را بسيار دير انجام مي‌دهد و حرف‌هاي او آنقدر جنبه شعاري پيدا مي‌كنند كه نمي‌توانيم آن را جزو شخصيت پردازي او بدانيم. دوم اينكه آنقدر بار گناه او سنگين است كه عملا انتظار عجيبي است كه بخواهيم با او همذات پنداري كنيم (مثل اين مي‌ماند كه در فيلم ابد و يك روز نيز بخواهيم با مرتضي به خاطر اقدام‌هايش همذات پنداري كنيم). وقتي در تمام مسير فيلم بر آدم‌هاي قرباني زيادي تاكيد مي‌شود كه هركدام به‌نوعي به تجارت ناصر مربوط مي‌شوند، عملا تكليف ما با اين شخصيت مشخص است و در گناهكار بودن او ترديدي نداريم. اما روستايي سعي دارد در دل ديالوگ‌هاي ناصر، به طرز كاملا صريح و توي ذوق زننده‌اي به اختلاف طبقاتي و فقري كه به شكل يك عقده درآمده است و هر لحظه مي‌تواند ناصر خاكزاد ديگري به وجود بياورد تاكيد كند.

مشكل آنجا است كه انتظار نداريم از فيلمي كه اينقدر خوب شروع مي‌شود و در دل صحنه‌هاي روند دارش، ضمن اينكه ما را كاملا درگير قصه مي‌كند، معناهايش را هم در لايه‌هاي زيرين به ما مي‌گويد، در سي دقيقه پاياني اينقدر صريح و خطابه‌اي شود. به‌عنوان مثال بياييد شروع فيلم را با هم مرور كنيم.

 

در شروع فيلم پليس وارد خانه‌ يكي از خرده‌فروش‌ها مي‌شود. هربار پس از باز كردن يك در، به دري ديگر مي‌رسد. در همين لحظه نه چهره فرد خرده‌فروش بلكه سايه او را مي‌بيند. در يك سكانس استاندارد تعقيب و گريز، آن فرد خرده‌فروش در دل يك گودال مي‌افتد و رويش را با خاك مي‌پوشانند. اين صحنه، ضمن اينكه تكان دهنده است و در همان شروع مخاطب را به صندلي مي‌چسباند و او را ترغيب به تماشاي ادامه فيلم مي‌كند، سلسله وار بودن روند يافتن اين راس هرم را با شكاندن هركدام از درها يادآور مي‌شود. همچنين از همان ابتدا اين خرده‌فروش ابتداي فيلم (و امثال او) را كاملا يك قرباني معرفي مي‌كند كه گويي اصلا وجودش براي هيچ كس اهميتي ندارد و صرفا مي‌خواهند از او به حلقه بعدي برسند. مانند تمام افرادي كه در ادامه مورد بازجويي قرار مي‌گيرند تا صرفا حلقه بعدي را لو دهند. اين روند سلسله وار را، هم در برخي پلان‌ها همچون پلاني كه گفته شد به‌صورت كرد تصويري مي‌بينيم و هم آنقدر در ناخودآگاهِ صمد نقش بسته است كه مدام در ديالوگ‌هايش هنگام بازجويي شنيده مي‌شود. در بازجويي‌ها براي تهديد، مدام از ربط دادن‌ آدم‌هاي اين هرم به يكديگر حرف مي‌زند و اين باعث شده است كه تاثيرات شغل او را در رفتارش هم ببينيم. همچنين در لايه‌اي پينهان اين تاكيد‌ها گويي استعاره‌ايست از هر سلسله‌ فسادي كه در كشور وجود دارد و افراد زيادي از خرده تا راس اين سلسله را شكل مي‌دهند و مسير ريشه يابي هركدام، مسيري شبيه به همين است. هزاران قرباني را بايد مورد بازجويي قرار داد تا به راس آن رسيد.

اما در روند فيلمنامه، اين سبك بازجويي به تكرار مي‌افتد و برايمان آنگونه كه بايد باورپذير نمي‌شود. ما از ابتدا از ناصر خاكزاد باتوجه‌به ديالوگ‌هايي كه مي‌شنويم، تصور يك آدم باهوش و بسيار با نفوذ را داريم كه باتوجه‌به اينكه چند سال است كه او را دستگير نكرده‌اند، انتظار نمي‌رود كه به‌راحتي گير بيفتد. اما اتفاقي كه مي‌افتد اين است كه با چند بازجويي كه روند‌هايي شبيه به هم دارند به ناصر خاكزاد مي‌رسند. آن وقت مدام اين پرسش در ذهن ما شكل مي‌گيرد كه چگونه با اين تهديد‌ها و بازجويي‌ها پيش از اين نتوانستند رد ناصر را بزنند. يا اگر هم تاكنون آن همه معتاد را مورد بازجويي قرار نداده بودند، به تكرار افتادن روند بازجويي‌ها انكار ناپذير است و شگرد خاصي را در گير انداختن ناصر خاكزاد شاهد نيستيم.

 

يكي از عوامل تازگي فيلم‌هاي او براي مخاطب، به تصوير كشيدن زندگي خانواده‌‌ها و آدم‌هايي است كه كمتر مخاطبي شايد از نزديك روند زندگي آن‌ها را ديده باشد
فيلم تا ميانه كه به‌دنبال ناصر خاكزاد هستند كاملا از يك نخ روايي مشخص برخوردار است و ما درگير روندي هستيم كه قرار است به گير انداختن ناصر ختم شود. وقتي كه تقريبا در ميانه فيلم، ناصر را در خانه خودش گير مي‌اندازند، سؤال اينجا است كه حال بايد به‌دنبال چه چيز در فيلم باشيم؟ در تمام مدت به‌دنبال ناصري بوديم كه به دست آوردنش به نظر كار راحتي نبود، حال كه او را گير آورده‌اند ديگر مسئله ما چيست؟ كمي بعدتر متوجه مي‌شويم كه روستايي سعي دارد به ما نشان دهد كه گير انداختن اين آدم شايد راه‌حل كافي نباشد و هر لحظه مي‌تواند با دادن رشوه از آن‌جا بيرون بزند. امري كه به نظر مي‌رسد ناصر در طول اين مدت بسيار انجام داده است و براي همين گير افتادنش را خيلي جدي نمي‌گيرد. بنابراين چيزي كه ما را در ادامه براي تماشاي فيلم ترغيب مي‌كند، اين است كه آيا صمد پيشنهاد رشوه ناصر را مي‌پذيرد يا نه. اما اين مسئله نيز با ماجراهاي فرعي ديگري پيوند مي‌خورد و اساسا ما سرنخ قصه اصلي را گم مي‌كنيم. مهم‌ترين ماجرايي كه به كلي از قصه فيلم جدا است و گويي شروع يك فيلم ديگر است، ماجراي كشته شدن فرزند حميد (همكار پليس صمد) است. صرف‌نظر از باورپذيري اين موضوع كه چرا بايد شخصي به نام رضا ژاپني كه يك توليد كننده شيشه است، فرزند يك پليس را به گروگان بگيرد و بعد هم آن را از بين ببرد (كه ما از جزييات آن خبر نداريم)، اين ماجرا هيچ تاثيري در روند قصه ندارد.

به‌عنوان مثال اگر بخواهيم آن را يك داستان فرعي در مسير فيلمنامه هم در نظر بگيريم، ضمن اينكه مي‌تواند به كلي از خط اصلي قصه جدا باشد اما بايد تاثيري حداقل در تغيير شخصيت‌ها ايجاد كند. اتفاقي كه مي‌افتد اين است كه پس از خودكشي رضا ژاپني، اين ماجرا هم به كلي فراموش مي‌شود و دوباره به سراغ كَل كَل صمد و ناصر مي‌رويم. اين معضل داستان فرعي را روستايي در فيلم ابد و يك روز هم دارد. داستان فرعي خود زني پسر خواهر مرتضي براي اينكه به اصطلاح (لاتي‌ خود را پر كند) هيچ تاثيري در روند قصه و حتي روند شخصيت پردازي‌ها ندارد و آنقدر از مسير اصلي فيلم جدا است كه مي‌توان آن را حذف كرد. برداشت‌هايي از قبيل تقابل آن پسر خواهرِ قوي هيكل از نسل جديد با مرتضي و همچنين پرورش يافتن چنين نسلي در دل اين خانواده، مفاهيمي‌ است كه به كلي در حاشيه قرار مي‌گيرند و گويي بيشتر منِ نگارنده سعي دارم آن را به فيلم الصاق كنم درحالي‌كه در فرم فيلم جايي ندارند.

نكته حائز اهميت ديگر درباره سعيد روستايي، شناخت خوب او از طراحي روند صحنه‌ها در فيلمنامه و حتي در كارگرداني است. اين نكته را مي‌توان بارزترين توانايي او ناميد كه غالبا در طول مسير فيلمش صحنه‌هايي را به تصوير مي‌كشد كه هرلحظه مخاطب را غافل گير مي‌كنند و سطح تنش را بالا مي‌برند. به‌عنوان نمونه به صحنه بي نظير تفتيش خانه خرده‌فروشي به نام رضا دقت كنيد. اگر ارزش مثبت را  براي زن، لو نرفتن موادي كه در دامنش قايم كرده است بدانيم و هرچيزي را كه لحظه به لحظه به لو رفتن او كمك كند منفي، آنوقت بياييد بررسي كنيم چندبار اين روند مثبت و منفي در طول اين صحنه شدت مي‌يابد.

 ابتدا زن رضا خيلي طبيعي مي‌گويد كه خانه را اشتباه آمده‌ايد (مثبت)، پليس باور نمي‌كند و به زور وارد خانه مي‌شود(منفي)، هرچه مي‌گردند در وسايل خانه موادي پيدا نمي‌كنند(مثبت)، تصميم مي‌گيرند منتظر رضا بمانند(منفي)، رضا مي‌آيد اما جنسي به همراه ندارد (مثبت)، پليس در خواست سگ مي‌كند(منفي)، زن رضا را وارد ماشين مي‌كنند و سگ، او را نمي‌بيند و پليس هم به او شكي ندارد چرا كه موقع آمدن رضا با جيغ و فرياد سعي دارد به مامور‌ها القا كند كه مواد در دستان رضاست (مثبت). اما ناگهان وقتي سگ بيرون مي‌آيد به سراغ زن مي‌رود و مواد را پيدا مي‌كند(منفي). براي ما به‌عنوان مخاطب هركدام از اين مثبت و منفي‌ها هربار دلهره و غافلگيري به همراه دارد كه رفته رفته بيشتر و بيشتر مي‌شود. درواقع چنين صحنه پردازي‌هايي حال چه ازطريق كنش و چه ازطريق ديالوگ (به‌عنوان نمونه صحنه طولاني ديالوگ گويي بين مرتضي و محسن كه در پايان منجر به كتك خوردن محسن به وسيله مرتضي مي‌شود) يكي از عوامل موفقيت سعيد روستايي در جذب و درگير كردن مخاطب با جهان فيلمش است. اما شايد افسوس بزرگ درباره فيلم متري شيش و نيم همين موضوع باشد كه در اواخر فيلم، ديگر نه خبري از چنين صحنه‌هايي است و نه خبري از صمد، پليس فيلم است كه به يك باره اواخر فيلم غيب مي‌شود. آن وقت اين ايراد وارد است كه توالي چنين صحنه‌هايي در پايان به نقطه مشخصي نمي‌رسد و به يكباره جذابيت فيلم تمام مي‌شود. در پايان ما مي‌مانيم و ترس و لرز از تماشاي صحنه اعدام احتمالا براي عبرت گرفتن! هرچند شايد مميزي‌ها، روستايي را مجبور به نوشتن چنين پاياني كرده‌اند.

اميد است كه سعيد روستايي بتواند در فيلم جديدش كم نقص‌تر ظاهر شود و هربار ما را شگفت زده كند. به هر روي اتفاق كمي نيست كه سعيد روستايي در فيلم جديدش، چه از منظر كارگرداني (مانند محدود نبودن به يك لوكيشن مثل خانه فيلم ابد و يك روز و همچنين طراحي و هماهنگي پلان‌هاي شلوغ خياباني) و چه از منظر فيلمنامه كه به شخصيت‌هايي در جايگاه متفاوت با فيلم قبلي‌اش، توانسته است به تكرار نيفتد و فيلم متفاوتي را در مقايسه با تجربه اول به نمايش بگذارد. فيلمي كه با تمام ايراداتش به هرحال مي‌تواند رضايت بسياري از مخاطبان را جلب كند.

نقد و بررسي فيلم متري شيش و نسم از سايت زوم جي


برچسب:
امتیاز:
 
بازدید: <~PostViwe~>

+ نوشته شده: 1399/2/20 ساعت: ۰۳ توسط:filmiran :